تابستان که میشد، هر روز توی حیاط بیبی، قد و نیم قد جمع میشدیم و یک دل سیر توت میخوردیم. تمام فروردین و اردیبهشت، چشممان به درخت بود تا ببینیم کی موعدش میرسد. همین که توتهای سبز و کال، آب زیر پوستشان میرفت و سفید میشدند، بیبی را بیچاره… بیشتر »
آخرین نظرات